به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، نشست چهارم از سلسله نشستهای دشوارههای همزیستی مستند و داستان به همت موسسه فرهنگی هنری روایت سوره، سهشنبه ۹ دی ماه ۱۴۰۴ با موضوع بررسی رمان مستند «همسفر آتش و برف» و با حضور بهزاد دانشگر، مدیر دفتر ادبیات داستانی مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری، فرزانه مردی، محمد قائمخانی، مرتضی قاضی، مدیر دفتر هنر و ادبیات بیداری در سالن جلسات اندیشکده ادبیات پایداری، برگزار شد.
مرتضی قاضی، مدیر دفتر هنر و ادبیات بیداری، در ابتدای این نشست، اشاره کرد: این جلسه در ادامه سه جلسه پیشین برگزار شده و هدف آن پرداخت کاملاً مصداقی به موضوع «رمان و مستند» است.
وی با تأکید بر اینکه در این جلسات قصد نقد کتاب نیست، گفت: هدف، بررسی نمونههایی است که با عنوان «مستند داستانی» منتشر شدهاند و اینکه این آثار چه هستند و چه نسبتی با تعریفی که از خود ارائه میدهند، دارند.
قاضی با طرح این پرسشها که رمان مستند چیست؟ آیا اساساً وجود دارد یا نه؟ و چه نسبتی با رمان و مستند برقرار میکند؟ افزود: قرار بود نویسنده کتاب «همسفر آتش و برف» در این جلسه حضور داشته باشد که این اتفاق نیفتاد و به همین دلیل، مطالب مطرحشده از سوی وی به نیابت از نویسنده بیان میشود.
در ادامه این نشست، مرتضی قاضی بخشی از مؤخره کتاب «همسفر آتش و برف» را با عنوان «رمان و مستند در گیومه» برای حاضران قرائت کرد.

در ادامه این نشست، بهزاد دانشگر مدیر دفتر ادبیات داستانی مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری، به نسبت میان رمان، مستند و ادبیات پرداخت و گفت: در کلاسها و فضاهای نویسندگی معمولاً به نقطهای میرسیم که مسیر به دو شاخه تقسیم میشود؛ متنی که مبتنی بر خیال است، رمان محسوب میشود و متنی که واقعیت را روایت میکند، مستند است. رمان مستند مرز میان این دو است و نمیتوان گفت متنی همزمان هم شب است و هم روز، مگر اینکه بخشهای مستند آن مشخص باشد و مخاطب نیز این مسئله را بپذیرد.
وی با اشاره به اهمیت مستند بودن آثار برای برخی مخاطبان افزود: بعضی از مخاطبان میگویند اگر قرار بود داستان بخوانند، رمان میخواندند، اما وقتی اثری مستند معرفی میشود، مستند بودن آن برایشان اهمیت دارد.
دانشگر با اشاره به آثار فرهاد خضری اظهار کرد: در این آثار باید دید سبک نویسنده و میزان دخل و تصرف او به چه شکل است. به نظر من، مسئله از تعریف ادبیات و ادبیت آغاز میشود. اگر بپذیریم که ادبیات یعنی خلق زیبایی با کلمه، در این صورت مهم نیست متن مبتنی بر خیال باشد یا مستند؛ هر متنی که زیبایی خلق کند، ادبیات است.
وی ادامه داد: در سالهای اخیر به اشتباه، خیالمحور بودن را شرط ادبیات دانستهایم و متن مستند را خارج از ادبیات تلقی کردهایم، در حالی که در جهان، نویسندگان ناداستان نیز جایزه نوبل دریافت میکنند و آثارشان از حوزه ادبیات خارج نمیشود.
مدیر دفتر ادبیات داستانی حوزه هنری با اشاره به یکی از آثار مورد بحث گفت: این کتاب بسیار دیالوگمحور است و از نظر ما اثری، مستند محسوب میشود. اگرچه در برخی خاطرات جابهجاییهایی رخ داده، اما نقد اصلی به فراوانی دیالوگها بازمیگردد. به نظر میرسد این انتخابی آگاهانه از سوی نویسنده بوده تا شخصیتها از طریق دیالوگ خود را عیان کنند.
وی افزود: ضرباهنگ متن برای نویسنده اهمیت زیادی دارد و استفاده از جملات کوتاه و تند و نیز دیالوگ، به متن ریتم میدهد؛ هرچند در برخی بخشها این پرسش مطرح میشود که آیا افراد واقعی واقعاً به این شکل صحبت میکردهاند یا خیر.
دانشگر در بخش پایانی سخنان خود گفت: یکی از نقدهای من به آثار فرهاد خضری این است که در این کتابها نشانهای از ارادت راوی به امام و رهبر انقلاب دیده نمیشود. نگرانم که این موضوع انتخاب آگاهانه نویسنده باشد تا مخاطب آن بُعد از شخصیت راوی را نبیند؛ در حالی که برخی نویسندگان با این استدلال که رمان محصولی اومانیستی و مبتنی بر فردیت است، برداشت شخصی خود از شخصیت را ارائه میکنند.

محمد قائمخانی کارشناس ادبی، با طرح نقدی کلی نسبت به دیدگاههای محدودکننده درباره ادبیات مستند گفت: متن فرهاد خضری بهگونهای است که مخاطب را دعوت میکند آن را بهعنوان نوعی از ادبیات بپذیرد و به رسمیت بشناسد. مشکل اینجاست که برخی این نوع نوشتار را صرفاً به تجربه نگارش خاطرات پس از جنگ محدود میکنند، در حالی که خضری تلاش کرده در آثارش از این محدودیت عبور کند و بر اصالت و ارزش ادبی این شیوه تأکید داشته باشد.
وی افزود: به نظر میرسد بخشی از نقدهایی که مطرح میشود، اگرچه ظاهراً از متن دفاع میکند، اما در نهایت به نوعی ارجاعی علیه خود متن است.
قائمخانی با اشاره به جایگاه جهانی این گونه نوشتاری اظهار کرد: در دنیا بهطور رسمی درباره این نوع ادبیات صحبت میشود و میتوان نمونههای فراوانی یافت که کاملاً در حوزه ادبیات قرار میگیرند. انحصار این نوع نوشتار به تجربهای خاص، مانند تجربه پس از جنگ، درست نیست؛ هرچند این تجربه برای ما ویژگیهای منحصربهفردی داشته است.
وی ادامه داد: پس از جنگ، سخن گفتن از «من» و خاطرات شخصی در ابتدا امری مذموم تلقی میشد، اما بهتدریج فضایی شکل گرفت که بیان تجربه فردی به امری افتخارآمیز تبدیل شد. با این حال، از نظر متنی، این شیوه نوشتن کاملاً برخاسته از تجربه بومی ما نیست و ما پیش از آن یا همزمان با آن، از طریق ترجمه با چنین فرمهایی آشنا شده بودیم.
این کارشناس ادبی تأکید کرد: برای مواجهه با این گونه ادبیات، معیارهایی وجود دارد. نویسنده باید هم بتواند از سندیت اثر دفاع کند و هم لذت ادبی آن را به مخاطب منتقل کند.
قائمخانی در پایان گفت: وقتی از ادبیات مستند سخن میگوییم، باید بتوانیم بررسی کنیم که آیا آنچه روایت میشود واقعاً رخ داده است یا نه. همچنین باید توجه داشت که در این مسیر، ممکن است بخشی از فرمهای ناداستان نیز تحتالشعاع قرار بگیرد.

فرزانه مردی کارشناس مدعو، در سخنانی به روند شکلگیری کتابِ مورد بحث، اشاره کرد و گفت: این کتاب مربوط به سال ۱۳۹۰ است و از ابتدا بنا بر آن بود که مصاحبههایی با راوی انجام شود تا خاطرات او ثبت شود. در همان سال حدود ۱۵ ساعت مصاحبه انجام گرفت.
وی افزود: در ساختار کتاب، در ابتدای هر فصل سخنان بنیعامر آمده و پس از آن خاطرات فرحناز رسولی روایت شده است.
مردی با تأکید بر ضرورت پیوند میان تحقیق و نویسندگی اظهار کرد: به نویسندگان توصیه میکنم، محقِق شوند و محقِقان نیز نویسندگی را تجربه کنند. از نظر من این کتاب اثری مستند است؛ چرا که خاطرات از ابتدا توسط من اخذ شده و اگرچه در کتاب جابهجایی زمانی دارند، اما اصل خاطرات مستند است و در عین حال ادبیت نیز در متن شکل گرفته است.

این کارشناس مدعو ادامه داد: برخی اتفاقات در زندگی شهید قهاری وجود داشته که بیان نشده و محدودیتهایی برای روایت آنها وجود داشته است. مبنای اصلی ما روایت زندگی شهید قهاری از نگاه همسر ایشان بوده است.
وی در پایان گفت: در مقایسه میان چاپ اول و چاپهای بعدی کتاب، بخشهایی حذف شده است که این امر در روند انتشار اثر تأثیرگذار بوده است.
نظر شما